محمد امينمحمد امين، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
الينالين، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

محمدامین و الين عزيزم

روزشنبه 14شهريور94

1394/6/14 8:51
نویسنده : مامان الهه
420 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان و خوانندگان وبلاگ پسر دوست داشتني من

هرچی فکر می کنم نمی دونم می خوام عنوان این مطلبو چی بذارم . چون شاید نمی خوام راجع به موضوع خاصی صحبت کنم میخوام از همه چیز بگم . از همه این روزایی که با خاطرات تلخ و شیرینش داره می گذره . امسال (1394) اتفاقات زيادي تا حالا افتاده.

عيد با باباجونت  و مامام مريم و خاله نازنين و شقا اينا به قشم رفتيم. و خيلي خوش گذشت و بعد از گذشت 4 روز از سفرمون عموي بابات هم به ما پيوستند و سفرمون 9 روزه شد.

فوت مادر بزرگم بود که توي ماه رمضان در تاريخ 4/4/94 شب جمعه بود که همون رو شک زده کرد و همه ما مامان بزرگم رو از دست داديم . خدا بيامرزدت مامان بزرگ عزيزم

توي مهد بد جوري به زمين خوردي که صورتت ورم، پاي چشمت کبود، دندونت لق شد.ولي خوشبختانه دندونت سياه نشدو خوب شدي.

در مورد خودرن زمينت هم که نگو ونپرس هر روز يه جاي پات زخم و خراش خوردست.بايد بيشتر مواظب خودت باشي پسر گلم.

 دو هفته گذشته به مسافرت به شهرهاي زيباي ياسوج و شهرکرد رفتيم .آبشار مارگون خيلي خيلي زيبا بود،آبشار ياسوج ،آبشار کوهرنگ،چشمه ميشي،غار يخ و.... ديدن کرديم . براي اولين بار سه نفري سفر کرديم و به همه ما خوش گذشت.

ديروز هم به باغ باباقدرت رفتيم و ناهار و شام اونجا بوديم کلي بازي کردي خاک بازي، آتيش بازي و شيطنت و دعوا آخرش هم خوابت برد.

امروز هم ثبت نام ارشدهاست و اومديم سر کار و شما هم رفتيد خونه مامان مريمت

يکم شلوغ شد.فعلا بابغلبای بای 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)