موفقيت يا شکست ؟ کدومش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
ديشب يه کم حالا يا بيشتر با باباييت دعوامون شد . ولي قبلش يه عمليات سخت رو شروع کرديم اونم گرفتن مکيدن انگشت شصتت بود . من هميشه بهت ميگفتم اگه انگشت شصتت رو بخوري گربه مي آد و شصتت رو گاز ميزنه ، شما هم پشت سر من تکرار مي کردي ولي همچنان کارت رو ادامه مي دادي. تا اينکه ديروز عصر وقتي روي تخت دراز کشيده بودي بدون اينکه متوجه بشي بابا دوبار کوبيد به بالاي سر تخت و منم گفتم الان کربه ميآد و شصتت رو مي خوره . آخي بميرم چنان ترسيدي که نگو تا يه 5 دقيقه اي اصلاً سرت را بلند نکردي که بالا رو ببيني و منم ازت قول گرفتم که ديگه انگشتت رو نخوري. و گفتم گربه برو ، محمد امين ديگه شصتش رو نمي خوره . بعد به عمه مرضيه تلفن...
نویسنده :
مامان الهه
8:55